لی لی بوک | دانلود کتاب,دانلود رایگان کتاب


دانلود کتاب دیدار با ذبیح الله منصوری از اسماعیل جمشیدی
کتاب دیدار با ذبیح الله منصوری از اسماعیل جمشیدی
نام کتاب: دیدار با ذبیح الله منصوری
نویسنده: اسماعیل جمشیدی
انتشارات: ارین کار
سال نشر: ۱۳۶۹
زبان: فارسی
تعداد صفحات: ۳۲۵ صفحه
فرمت: PDF
حجم: ۴٫۴۱ مگابایت
ذبیح الله منصوری (۱۳۶۵- ۱۲۷۶ش) نویسنده مطبوعات و مترجمی پرکار صاحب ۱۴۰۰ اثر است. وی دارای نثری ساده و قابل فهم بوده و به کمک تخیل و وسعت اطلاعات، نثری سرگرم کننده و جذاب داشته. این کتاب به کوشش اسماعیل جمشیدی در پنج بخش تدوین شده که در بخش نخست آن، پنج گفتکو با ذبیح الله منصوری آمده و در بخش های دیگر، نظر دیگران درباره او و کتابشناسی آثار وی جمع آوری شده است. در پایان کتاب هم فهرست نام اشخاص و نامهای مهم فراهم شده است.
اسماعیل جمشیدی تنها خبرنگاری است که توانست با ذبیح الله منصوری مصاحبه کند. البته بیش از پنج بار. مصاحبه با مترجمی که هرگز نگذاشت از او عکسی بگیرند، برای خودش شاهکاری بوده است. دیدار با ذبیح الله منصوری. تنها کتابی است که میتوان به عنوان مرجع برای رسوخ به زندگی این مترجم منزوی به آن مراجعه کرد. جمشیدی تنها کسی است که کمک میکند تا رد منصوری را در ابر شهر تهران پیدا کنیم. او در کتابش با نزدیکان و همکاران او مصاحبه کرده و به گوشهای از اطلاعات این نوشتارها اشاره میکند. در زیر گفت و گوی جمشیدی با یک خبرنگار در مورد مصاحبه هایش با منصوری آورده شده است:
• در مصاحبههایش جایی اشاره دارد به خوابهایش؟
جمشیدی: بله میگفت که ماژلان قهرمان کتاب بزرگترین جهانگردی بشر چندین بار به خوابم آمده با او حرف زده و بگو مگو کردهام. همین قهرمانهای کتابهایی که ترجمه کردهام حتی در عالم خواب هم تنهایم نمیگذارند.
• و جایی هم اشاره به اینکه دوست صمیمی نیما بوده؟
جمشیدی: بله. در نوشتار یکی از کسانی که در کتابم برای او یادداشتی نوشته به این موضوع تاکید شده: «خدا مرا ببخشد که شعر نو را توی دهن نیما انداختم. یکشب ترجمه یک شعر فرانسوی را برایش خواندم. آنقدر با هوش و زرنگ بود که فکر را گرفت، حالا نام نیما تمام ایران را گرفته.»
• ظاهرا هیچوقت به اندازهای که شایستهاش بود حقالتالیف دریافت نکرد؟
جمشیدی: یکی از دوستانش میگوید یک روز او را عصبانی و ناراحت دیدم. او را به حرف کشاندم. گفت پیش ناشر بودم. آقای علمی خودش گفته بود ساعت ۹ صبح برای گرفتن پول مراجعه کنم. امروز که رفتم، سرم داد کشید که اقا مگر اینجا دکان کلهپزیه که صبح به این زودی آمدی.
• با خانم زبیده جهانگیری که همکار قدیمی ایشان هم بود گفتوگو کردهاید. خانم جهانگیری چون فرصت کافی نداشت گفتوگو با ما را رد کرد. اما او از همکاران نزدیک او بوده؟
جمشیدی: در مصاحبهاش هم کاملا مشخص است و این خانم بزرگوار ناگفتههای بسیاری دارد. مثلا میگفت که:«یادم هست که اولین کنجکاوی که در زندگی او کردم و به من جواب داد،نظافت و پاکیزگی او بود. کفش واکس زده پیراهن تمیز. علت را که پرسیدم، گفت در اوایل دوره رضا خان که بنده خیلی جوان بودم ودر جمع خبرنگاران مطبوعات تهران به بوشهر رفتم تا از جریان بازدید گزارش تهیه کنم روزی که شاه از جمع حاضرین بازدید میکرد وقتی از مقابل صف خبرنگاران رد شد به قیافه ژولیده خبرنگاری اعتراض کرد و گفت معلوم است که در کارت هم نامنظمی.
• ماجرای کاسه پر از پول خرد چه بود؟
جمشیدی: خانم جهانگیری میگفت ایشان در کمد خانهاش یک کاسه خیلی بزرگ پول خرد داشت که در آن سکههای ناصرالدین شاهی مظفرالدین شاهی و احمد شاهی و سکههای کنونی را در آن میریخت. محتوای کاسه به مرور زمان شاید در طول ۶۰ یا ۷۰ سال گذشته چند کیلو شده بود. منصوری عادت داشت که از خرید که بر میگشت پولخردهای خود را داخل کاسه بزرگ بریزد. شاید به خاطر سنگینیاش بود و آستر کتش را که پاره میکرد. این کاسه را یک ماه بعد از مرگ منصوری با شکستن در اتاقش به سرقت بردند.
• ماجرای پیشگویی مرگش چه بود؟ ظاهرا در مصاحبه با شما گفته بود که تا چهار روز دیگر و در سن هشتاد سالگی خواهد مرد که البته درست از آب در نیامد شما چرا چنین سئوالی از او کردید؟
جمشیدی: ذبیح الله منصوری در مجله سپید و سیاه در سال ۱۳۵۰ سلسله مقالاتی نوشت تحت عنوان “دنیای ناشناخته سحر و جادو” که بیش از سایر نوشتههایش خواننده داشت. استقبال مردم از این مطالب آنقدر زیاد بود که خوانندگان نامه مینوشتند و منصوری پاسخ میداد. در همین مجله بود که ایشان زیر پوشش متخصص جهان دیده عنوانی که سردبیر مجله به او داده بود، برای آینده مخاطبان جواب مینوشت که در مجله چاپ میشد. کار پیشگویی به آنجا رسید که زنان صاحبنام و سرشناس مقامات دولتی هم بدون اینکه او را بشناسند تقاضای پیشگویی میکردند. بنده از این بخش از فعالیتهای نوشتاری ایشان اطلاع داشتم و میخواستم نظرش را در مورد آینده خودش هم سئوال کنم.
به نکات زیر توجه کنید