
برخیز ای موسی
نام کتاب : برخیز ای موسی
نویسنده : ویلیام فاکنر
مترجم : صالح حسینی
انتشارات : نیلوفر
زبان : فارسی
فرمت : PDF
حجم : ۵٫۲۳MB
صفحات : ۱۸۸
نام کتاب : برخیز ای موسی
نویسنده : ویلیام فاکنر
مترجم : صالح حسینی
انتشارات : نیلوفر
زبان : فارسی
فرمت : PDF
حجم : ۵٫۲۳MB
صفحات : ۱۸۸
برای حفظ حق کپیرایت، این کتاب بدون لینک دانلود قرار دادهشدهاست. لطفا اگر قصد فروش کتابهای خود در لیلیبوک را دارید، از طریق فرم تماس با ما با ما در ارتباط باشید.
این داستان در زمان کودکی مکازلین ادموندز رخ میدهد. فاکنر او را در این داستان به اختصار ((پسرک)) مینامد. در حدود سال 1859 کاس ادموندز به همراه داییهایش آمودئوس مکازلین(عمو بادی) و تئوفیلوس مکازلین(عمو باک) در مزرعه پدری زندگی میکنند که اتفاقی تکراری اما ناخوشآیند باز هم آنان را از زندگی عادی روزمره خارج میکند. بردهی آنها تامیزترل بار دیگر به خاطر علاقه اش به تنی - کنیز سیاهپوست آقای هوبرت بوچام که همراه خواهرش میس سوفونسوبیا در همسایگی مزرعه آنها زندگی میکند- به مزرعه آقای هوبرت گریختهاست. بدین ترتیب عمو باک و پسرک به منظور بازگرداندن تامیزترل آماده رفتن به مزرعه همسایه میشوند. از طرفی گویا سوفونسوبیا هم عاشق عمو باک است اما عموباک تا کنون اظهار نظر متقابلی دراین زمینه نکردهاست. پس از ناکامی در دستگیر کردن تامیزترل، عموباک و پسرک مجبور به سپری کردن شب در مزرعه هوبرت میشوند. شب هنگام، زمانی که از وقت خواب گذشتهاست عموباک و پسرک با خیال اینکه وارد اطاق خواب خود میشوند اشتباهاً پا به اطاق خواب سوفونسوبیا میگذارند! آقای بوچام سعی میکند از این پیشامد به گونهای استفاده کند که عموباک مجبور به ازدواج با سوفونسوبیا شود. عمو باک نمیپذیرد و سرانجام سرنوشت قضایای موجود اعم از آنچه مربوط به تامیزترل و تنی و آنچه مربوط به عموباک و سوفونسوبیا میشود در گرو برد و باخت در یک بازی پوکر قرار میگیرد. بدین ترتیب اگر عموباک در بازی با آقای هوبرت بازنده شود میبایست بالاجبار سوفونسوبیا را به همسری بپذیرد و ضمناً تنی را از آقای هوبرت خریداری نماید تا از فرارهای مکرر تامیزترل جلوگیری شود. از طرف دیگر اگر عمو باک در بازی پوکر سربلند شود تنی را مجانی به خانه خود میبرد. عمو باک بازی را میبازد اما آقای هوبرت را مجبور میکند که بازی را با عمو بادی - که اکنون به مزرعه همسایه آمده است- تکرار کند. عمو بادی در بازی پوکر برنده میشود و تنی مجاناً به مزرعه مکازلینها میآید.عموباک متعاقباً با سوفونسوبیا ازدواج میکند و فرزندشان اسحاق مکازلین - که محوریترین شخصیت کتاب حاضر است- به دنیا میآید.
اسحاق مکازلین « عمو اسو » که حالا سنش متجاوز از هفتاد و نزدیک به هشتاد بود و بیش از این را دیگر قبول نداشت , بیوه مردی بود و عموی نیمی از مردم ولایت بود و پدر هیچکس نبود . و این چیزی نبود که خودش در ان دستی داشته باشد یا اینکه ان را دیده باشد . کار , کار نوه عمه اش « مکازلین ادموندز » بود . این نوه عمه با اینکه نست به خانواده مادری می برد میراث خوار , و در زمان خودش میراث گزار , جیزی شده بود که بعضیها در انوقت و بعضی هم همین حالا خیال می کردند که متعلق به اسحاق است , چون به نام او بود که حق مالکیت زمین را پس از گرفتن جواز امتیاز از سرخ پوستها ثبت کرده بودند و هنوز که هنوز بود عده ای از بازماندگان برده های پدرش این نام را برخود داشتند .
دیدگاه خود را وارد کنید