
آستریکس و دیگچه
نام کتاب : ماجراهای آستریکس و ابلیکس ۱۳ – آستریکس و دیگچه
نویسنده : رنه گوسینی
انتشارات : یونیورسال
زبان : فارسی
فرمت : PDF
حجم : ۱۳٫۲MB
صفحات : ۵۰
نام کتاب : ماجراهای آستریکس و ابلیکس ۱۳ – آستریکس و دیگچه
نویسنده : رنه گوسینی
انتشارات : یونیورسال
زبان : فارسی
فرمت : PDF
حجم : ۱۳٫۲MB
صفحات : ۵۰
آستریکس و ابلیکس یک سری از کتابهای کمیک فرانسوی هستند که توسط رنه گوسینی داستاننویسی شده و توسط "آلبرت اودرزو" به تصویر درآمدهاند. داستانهای این مجموعه در دهکدهای از مردم گال که در مقابل اشغال رومیها مبارزه میکنند روی میدهد. پس از مرگ گوسینی در سال ۱۹۷۷ و تا سال ۲۰۰۹، اودرزو نوشتن داستان کتابها را نیز خود برعهده گرفت. ماجراهای این مجموعه در یک دهکدهی باستانی گولی (Gaul اقوام باستانی فرانسه) اتفاق میافتد که این دهکده در زمان حکومت ژولیوس سزار در روم باستان تنها نقطه تسخیر نشده گول در مقابل سزار است. در اکثر داستانها قهرمانان به مناطق متعدد اروپا و سایر نقاط جهان سفر مینمایند. از این مجموعه تاکنون ۳۳ جلد اصلی منتشر گردیدهاست و به بیش از ۱۰۰ زبان دنیا ترجمه گردیدهاند. داستانهای متفرقه، بازی، کارتون و فیلم نیز به تعداد زیاد از روی این مجموعه ساخته شدهاست. در دسامبر ۲۰۰۸، اودرزو امتیاز مجموعه آستریکس را به شرکت اشت واگذار کرد. از آن زمان تاکنون دو کتاب دیگر از این مجموعه منتشر شده است که توسط "ژان ایو فری" نوشته و توسط "دیدیه کنراد" ترسیم شدهاند.
بزرگترین دلیل موفقیت این مجموعه را در سطوح مختلف طنز در داستان میدانند: کودکان تصاویر دعواها و زد و خوردهای اغراق آمیز را با علاقه تماشا میکنند و بزرگسالان از شوخیهای لفظی، بازی با کلمات و شوخیهای تاریخی لذت میبرند. اسامی شخصیتهای این مجموعه همگی دارای جناس و بازی با کلمات میباشد و در ترجمههای مختلف اسامی را تغییر دادهاند (به جز دو شخصیت اصلی، آستریکس و ابلیکس).
تاریخچه:
اولین کتاب آستریکس در سال ۱۹۶۱ توسط اودرزو و گوسینی منتشر شدهاست. این کتاب آستریکسِ گولی نام داشت. پس از این کتاب تقریبا هر ساله جلد جدیدی از این مجموعه منتشر شدهاست. پس از مرگ گوسینی، اودرزو به تنهایی انتشار مجموعه را ادامه دادهاست، اما به عقیده منتقدین کیفیت داستانهای سری دوم ماجراهای آستریکس پایین تر از سری اول بودهاست.
خط داستانی:
دهکده داستانی آستریکس تنها نقطهای است که در مقابل سزار مقاومت میکند و این مقاومت به دلیل معجون جادویی است که گتافیکس جادوگر دهکده درست میکند. هر شخص با نوشیدن این معجون موقتا دارای قدرت بسیار زیاد و استقامت فوق العاده میگردد. در تمامی داستانهای این مجموعه آستریکس و آوبلیکس به دنبال ایجاد مشکلی وارد ماجرای جدیدی میگردند. معمولا در هر ماجرا یک طرف قضیه رومیها هستند و در طرف دیگر یکی از اقوام مخالف رومیها. آستریکس همیشه قمقمه معجونی همراه خویش دارد و در مشکلات از آن مینوشد، اما اوبلیکس چون در کودکی درون دیگ معجون افتادهاست قدرت دائمی و بسیار عجیبی دارد. رومیها و سایر دشمنان گولیها از وجود این معجون اطلاع دارند و میخواهند به هر ترتیب ممکن فرمول معجون را به دست بیاورند.
شخصیتها و کنایه ها:
تقریبا در تمام داستانهای این مجموعه که آستریکس و اوبلیکس با مردم ملل مختلف باستانی روبرو میگردند، کنایات و اشاراتی به اعقاب قرون جدید همان اقوام در داستان مشاهده میگردد. برای مثال در داستان آستریکس و گوتها (اهالی باستانی آلمان) همه گوتها نظامی و بسیار قانونمند هستند. حتی کلاهخودهای گوتها مانند کلاههای آلمانیها در جنگ جهانی دوم است! انگلیسیها در داستان آستریکس در بریتانیا بسیار مبادی آداب و وقت شناس هستند و هر عصر باید آبجو یا آب جوش با قطرهای شیر اضافه میل کنند! تمام مردم اروپا تعطیلات را به اسپانیا میروند. پرتقالیها قد کوتاه و خپل هستند. در شخصیت پردازی بسیاری از شخصیتهای کتاب نیز از شخصیتهای واقعی تقلید شدهاست.
جناس اسامی:
تمام اسامی شخصیتها دارای جناس است. خود آستریکس از کلمه Asterisk به معنی ستاره و همچنین علامت * در اشاره به زیرنویس صفحهاست. اوبلیکس از کلمه Obelisk هم به معنی ستون هرمی شکل سنگی (که شغل اوبلیکس در کتاب درست کردن چنین سنگهایی است) و هم به معنی علامت † در صفحه بندی است که معمولا برای زیرنویس دوم صفحه (پس از ستاره) استفاده میگردد. سایر شخصیتهای اصلی نیز به تبع شغل یا شخصیتشان نامی در خور دارند که در هر زبان مقصد نیز سعی گردیدهاست نامی مشابه انتخاب گردد. شخصیتهای فرعی کتاب (سربازان رومی، اهالی سایر شهرها و کشورها) نیز اسامی معنی داری دارند.
شوخیهای ادامه دار:
شوخیها و نکات خنده دار بسیاری در کل مجموعه تکرار میگردند. این تکرار مطلب به هیچ وجه باعث کاهش لطف قضیه نگردیدهاست، زیرا همیشه به جا و به موقع استفاده شده است. بعضی از این شوخیها به شرح زیر هستند:
• هرگاه ماجرایی آغاز میگردد و آستریکس و اوبلیکس از دهکده خارج میگردند کاکوفونیکس نوازنده و خواننده دهکده میخواهد آواز خداحافظی بخواند ولی فولی اتوماتیکس (آهنگر دهکده) فورا با یک مشت او را توی زمین فرو کرده و چنگ او را به دور گردنش میاندازد.
• اوبلیکس هر گاه با افراد جدیدی مواجه میگردد که کار جدیدی میکنند با انگشت به سر خود میزند و میگوید «این [مردم] دیوانهاند» البته این جمله بیشتر در مقابل رومیها و سربازان رومی بکار برده میشود زیرا در مقابل رومیها عقیده دارند گولها دیوانه ترین مردم هستند.
• در طول داستان بارها اوبلیکس میخواهد به هر ترتیب که شده از معجون بنوشد (با تغییر قیافه، التماس، قهر و ...) ولی گتافیکس با این استدلال که او در کودکی درون دیگ افتاده به او قطرهای هم نمیدهد.
• گروهی دزد دریایی نیز در مجموعه حضور دارند که همیشه باید با کشتی جدید خود در موقعیتهای بسیار غیر منتظره با آستریکس و اوبلیکس مواجه گردند و معمولا نتیجه این ملاقات غرق شدن کشتی آنها است! البته در چند داستان استثنائا بلاهای دیگری به سر ایشان میآید!
مسائل تاریخی:
در این مجموعه حقایق تاریخی بسیار زیادی ذکر شده است که اکثراً با شوخی و دلایل عجیب و غریب توجیه شدهاند، برای مثال:
• در داستان آستریکس و کلئوپاترا، اوبلیکس از مجسمه ابوالهول بالا میرود ولی در انتهای مسیر سر میخورد. او به بینی مجسمه آویزان شده و باعث کنده شدن بینی مجسمه میشود. او با کمک آستریکس بینی کنده شده را زیر خاک پنهان مینماید. در انتهای همین کتاب آستریکس به کلئوپاترا پیشنهاد میدهد اگر میل داشته باشد با کانالی دریای مدیترانه را به دریای سرخ متصل نماید میتواند روی کمک او حساب کند.
• در سیرکهای رومی مردم را برای کشتن جلوی شیر و ببر میانداختند، اما در اسپانیا به دلیل عدم وجود شیر، آستریکس را جلوی یک گاو وحشی میاندازند. آستریکس با کمک شنل قرمز یکی از رومیها که وسط میدان افتاده است گاو را به دور زمین میچرخاند و اولین ماتادور تاریخ میگردد!
• در داستان آستریکس در سویس، آستریکس و ابلیکس به خانه مردی به نام زوریکس (مشابه زوریخ!) میروند و در انبار مخفی زیر زمینی او مخفی میگردند. در این انبار اتاقکهایی است که هر کس میتواند با پر کردن فرم و اجاره یک اتاق از خدمات این صندوق امانات باستانی بهره ببرد.
• در داستان آستریکس و گوتها، گتافیکس جادوگر برای خنثی نمودن قدرت سیاسی گوتها به تعدادی از اهالی معجون قدرت میدهد و به او تلقین مینماید که میتواند ژنرال شود. هر کس از هر گوشه شهر ادعای سلطنت مینماید و جنگهای داخلی آلمان در میگیرد. جالب است که در قرن ۱۷ ریشلیو صدر اعظم فرانسه دقیقا به همین ترتیب خطر حمله آلمان به فرانسه را در هم کوبید.
• یکی از شوخیهای تاریخی ادامه دار این مجموعه قتل سزار به دست فرزندش بروتوس است، که شکسپیر آن را در نمایشنامه ژولیوس سزار به شعر در آورده. آخرین جمله سزار در نمایشنامه، جمله مشهور «بروتوس، تو هم؟» است. در مجموعه آستریکس به دفعات سزار این جمله را خطاب به بروتوس میگوید.
• در داستان آستریکس در بریتانیا، پسر عموی انگلیسی آستریکس پیشنهاد نقب تونلی زیر دریای مانش به آستریکس میدهد. نکته جالب این است که در زمان انتشار کتاب هنوز این تونل ساخته نشده بود!
داستان ها:
برای آشنایی بیشتر شما عزیزان با این مجموعه، در زیر داستانها به ترتیب انتشار آورده شدهاند. نام داستانها در اصل فرانسوی متفاوت بودهاست. اگر آستریکس و ابلیکس در هر داستان به جایی سفر کردهاند، در پرانتز آورده شدهاست:
توسط گوسینی و اودرزو
• (۱۹۶۱) آستریکسِ گولی
• (۱۹۶۲) آستریکس و داس طلایی (پاریس)
• (۱۹۶۳) آستریکس و گوتها (آلمان)
• (۱۹۶۴) آستریکسِ گلادیاتور (روم)
• (۱۹۶۵) آستریکس و ضیافت (یک سفر دورهای به شهرهای مختلف فرانسه)
• (۱۹۶۵) آستریکس و کلئوپاترا (مصر)
• (۱۹۶۶) آستریکس و نبرد بزرگ
• (۱۹۶۶) آستریکس در بریتانیا (انگلستان)
• (۱۹۶۶) آستریکس و نورمانها
• (۱۹۶۷) آستریکسِ سپاهی (آفریقا)
• (۱۹۶۸) آستریکس و سپر رئیس دهکده (شهرهای جنوبی فرانسه)
• (۱۹۶۸) آستریکس و بازیهای المپیک (یونان)
• (۱۹۶۹) آستریکس و دیگ
• (۱۹۶۹) آستریکس در اسپانیا (اسپانیا)
• (۱۹۷۰) آستریکس و مأمور رومی
• (۱۹۷۰) آستریکس در سویس (سویس)
• (۱۹۷۱) اقامتگاه خدایان
• (۱۹۷۲) آستریکس و حلقه برگ غار (روم)
• (۱۹۷۲) آستریکس و طالع بین
• (۱۹۷۳) آستریکس در کورس (کورس)
• (۱۹۷۴) آستریکس و هدیه سزار (روم)
• (۱۹۷۵) آستریکس و عبور بزرگ (آمریکای شمالی و اسکاندیناوی)
• (۱۹۷۶) اوبلیکس و شرکا
• (۱۹۷۹) آستریکس در بلژیک (بلژیک)
توسط اودرزو به تنهایی
• (۱۹۸۰) آستریکس و دو راهی بزرگ (یک دهکده دیگر گولی)
• (۱۹۸۱) آستریکس و طلای سیاه (خاور میانه، اورشلیم)
• (۱۹۸۳) آستریکس و پسر بچه
• (۱۹۸۷) آستریکس و قالیچه جادویی (هند)
• (۱۹۹۱) آستریکس و اسلحه سری
• (۱۹۹۶) آستریکس و ابلیکس در دریا (آتلانتیس)
• (۲۰۰۱) آستریکس و هنرپیشه
• (۲۰۰۳) آستریکس و کلاس
• (۲۰۰۵) آستریکس و بلای آسمانی
• (۲۰۰۹) تولد آستریکس و ابلیکس: کتاب طلایی
توسط فری و کنراد
• (۲۰۱۳) آستریکس و پیکتها (اسکاتلند)
• (۲۰۱۵) آستریکس و طومار گمشده
"مورال اِلاستیکس"، رئیس یكی از قبایل گل دیگچهای پر از سكه به دهكده گل میآورد و آن را به امانت به "آستریكس" میسپارد تا پس از رفتن ماموران مالیات، دیگچه را باز پس گیرد. آستریكس صبح روز بعد متوجه میشود كه سكهها را دزدیدهاند. به خاطر حفظ شرافت دهکده، آستریکس را از دهکده تبعید می کنند. او و دوستش "ابلیكس" بسیار تلاش میكنند تا دیگچه را از سكه پر كنند، اما موفق نمیشوند. بنابراین تصمیم میگیرند تا حقیقت را به مورال اِلاستیکس بگویند، اما در حین بازگشت به دهكده اتفاقی روی میدهد و آستریكس در مییابد كه سكهها را ...
دیدگاه خود را وارد کنید