
سلطانه
نویسنده : کالین فالکنر
مترجم : جواد سید اشرف
انتشارات : نگارستان کتاب
زبان : فارسی
فرمت : PDF
حجم : ۹٫۰۳MB
صفحات : ۷۰۰
نویسنده : کالین فالکنر
مترجم : جواد سید اشرف
انتشارات : نگارستان کتاب
زبان : فارسی
فرمت : PDF
حجم : ۹٫۰۳MB
صفحات : ۷۰۰
برای حفظ حق کپیرایت، این کتاب بدون لینک دانلود قرار دادهشدهاست. لطفا اگر قصد فروش کتابهای خود در لیلیبوک را دارید، از طریق فرم تماس با ما با ما در ارتباط باشید.
اگر تا به حال هیچ یکی از رمانهای کالین فالکنر را نخواندهاید، بهتر است تجربه خواندن این یکی را امتحان کنید که مملو از روابط پنهانی و توطئه است. سلطانه، کتابی زیباست که در قالب رمان، تاریخ ترکان عثمانی و زمان سلطنت سلطان سلیمان را به زیبایی هرچه تمامتر به قلم آورده است. این رمان، داستانی فراموشنشدنی از خباثت، وسواس و تعصب در حریم سلطان سلیمان شکوهمند است که در آن روزگار خدای خدایان دنیا، مالک انسانها، جانشین الله و تنها حاکم امپراتوری عثمانی بزرگ به شمار میآمد.
داستان مربوط به امپراتوری عثمانی در قرن شانزدهم میلادی است و زندگی تعداد زیادی شخصیت مختلف را روایت میکند که سرنوشت آنها به مرور به یکدیگر گره میخورد. رمان براساس زندگی واقعی سلطان سلیمان و رُکسلانا، دختر موقرمز روسی است که سلطان پس از مدتی نام او را به خُرم سلطان تغییر میدهد. خرم که در ابتدا تنها یک برده روسی بود، پس از مدتی محبوب سلطان میشود زنان دیگر حرمسرا و مادر و همسر سلطان سلیمان که چشم دیدن خرم را ندارند، در تلاشند او را از کاخ بیرون کنند. گرچه سلطان از ماه دوران، همسر اول خود پسری دارد به نام مصطفی، خرم در تلاش است تا به دنیا آوردن فرزندی برای سلطان سلیمان، جایگاه همسر اول او را کسب کرده و بدین ترتیب، او مادر پادشاه آینده امپراتوری عثمانی شود. سلطان که در ابتدای داستان، ماه دوران را همسر محبوب خود میداند، به مرور با ترفندهای رذیلانه خرم، فریب او را میخورد و علاقهاش به او بیشتر از علاقهاش به زنان دیگر میشود تا به جایی که حتی توانایی او برای فرمانروایی زیر سوال میرود. دعواهای خرم و ماه دوران بر سر انتخاب پادشاه آینده ادامه داستان را رقم میزند، اما در نهایت خرم، ماه دوران را مغلوب کرده و خود جایگاه والا را به دست میآورد.
فالکنر با حفظ صحت و درستی داستان، برداشت خود از نقشهها و دسیسههای رذیلانه شخصیت منفی رمان یعنی سلطانه را در داستان دخیل میکند. روزنامه گاردین نوشته است، کالین فالکنر که آثارش فروش فوقالعادهای دارد، این داستان را با نثری موجز نوشته است. هر فصل با ماجرایی دلهرهآور و جالب به پایان میرسد و به گونهای که خواننده نمیتواند خواندن را متوقف کند و مدام کنجکاوی دانستن ادامه داستان است. فالکنر با زیر و رو کردن افکار و انگیزه شخصیتهای داستانش سعی میکند با صداقت آنها را بزرگ جلوه دهد. خواننده با خواندن این رمان خود را در فضایی مملو از خشونت، ستمگری، نفاق، جاهطلبی، عشقهای ممنوع و نفرت میبیند. این رمان همچنین اطلاعات تاریخی بسیاری در اختیار خواننده قرار میدهد. تغییر طرح در این رمان بارها به چشم میخورد و جا به جا داستان طرحی جدید به خود میگیرد و رمان جزئیات دقیقی درباره افراد و نقش حرمسرا ارائه می دهد.
نویسنده برای آشکار شدن شخصیتهای رمانش بسیار هوشمندانه عمل میکند و در حدی بسیار عالی تک تک آنها را دراماتیزه کرده است. تضاد شخصیتی خرم بانو در این رمان به قدری جذاب به قلم آورده شده که برای لحظاتی خواننده ی رمان اگر یک زن باشد، ممکن از زن بودن خودش ناراحت بشود! عشق و علاقه ی خرم به سرزمینش که تا واپسین لحظات با اوست سبب تمام فجایع و قتلهایی است که توسط وی و به دستور او صورت گرفته و اثر این مهر و علاقه به وطن و کینه ی وی به سلطان سلیمان، تا بعد از مرگ خرم هم بقایای آن برجا است! هیچیک از شخصیتهای داستان، در تضاد و تناقض با یکدیگر نیستند و به نوعی در واقع دنیا طلبی و طمع و آز در کلیه ی کاراکترهای این رمان به وضوح نمایش داده شده است. همه شخصیتها به حد کافی انگیزه عمل را در درون خود دارا می باشند؛ به طوریکه خرم، عباس، سلطان سلیم، سلطان سلیمان، ابراهیم، گلبهار، مصطفی، لوودویچی و ... همه و همه در انجام اعمال و یا ارتکاب جرائمی که در طول ماجرا مرتکب می شوند، انگیزه هایی بسیار قوی را در درون خویش چه به صورت پنهان و چه به صورت آشکار پرورانده بوده اند. شخصیتهای این رمان به هیچ وجه تکراری یا کلیشه ایی و ساده نیستند و این خود نشان از مهارت بسیار بالای نویسنده است. شخصیتها به قدری عالی و به جا پرورده شده اند که پس از ارتکاب به هر عملی، خود خواننده می تواند عمل آنها را به روشنی توجیه کند.
رمان سلطانه، تنها در آلمان 150 هزار نسخه فروش داشته است. از این رمان در کشورهای مختلف فیلمنامههایی هم برای ساخت سریال نوشته شده است.
زمان: 1520 میلادی
مکان: شهر قسطنطنیه (استانبول در ترکیه امروزی)
در قرن شانزدهم، هنگامی که امپراطوری عثمانی در اوج قدرت است و "سلطان سلیمان خان قانونی" بر سه قاره و هفت اقلیم حکمرانی می کند، در پشت درهای بسته و دیوارهای بلندِ توپقاپو سرای، 300 کنیز در بزرگترین حرمسرای امپراتوری، جدا از دنیای بیرون روزگار می گذرانند. در این جهان بسته زندگی بر اساس قوانین خاص و مستقلی میگذرد، اما هنگامی که "سلطانه" را که یک دختر تاتار است به حرمسرا می آورند، زندگی عادی و روزمره حرمسرا به یکباره دگرگون می شود.
روزگاری بود که سکوت بر همه جا حکمفرما بود و این سکوت را نه نعره های جنگی سربازان شکست و نه فریادهای مردان مهاجم؛ در هم شکننده ی این سکوت دیرپا، قهقهه های خنده ی یک زن بود. او سلطانه نبود و نمی توانست باشد. روزی که او را چون کنیزی به حرمسرای سلطان سلیمان آوردند، دیگر اوضاع فرق کرد. با تمام قوای خود سعی می کرد خود را به قلب قدرت یعنی کنار سلطان نزدیک کند. از هیچ ظلم و توطئه ای هم فروگذار نکرد و سرانجام توانست با زیرکی خود، همسر سلطان شود؛ در حالی که چنین رسمی از پادشاهان عثمانی گرفته شده بود و تنها می توانستند زنان و دختران زیبارو را برای حرمسرای خود انتخاب کنند و آنها هم تا آخر عمر فقط کنیز باقی می ماندند. ولی سلطانه این رسم را شکست. به زودی در جهانی که تا آن روز دنیای ویژه ی مردان بود، به قدرت بی نظیری دست یافت. او سلطان را شیفته ی خود کرد ولی روز به روز عشق سلطان به او بیشتر و نفرت سلطانه به او افزون تر میشد ...
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
خیلی جذاب و رسا نوشته شده بود و دقیقه ای نتونستم از خوندنش صرف نظر کنم ..رمان زیبایی بود .ممنون