
استلا
نام کتاب : استلا (هدیه لی لی بوک به مناسبت عید مبعث)
نویسنده : یان د هارتوگ
مترجم : پرویز دوائی
انتشارات : روزنه کار
زبان : فارسی
فرمت : PDF
حجم : ۲٫۸۲MB
صفحات : ۲۰۶
نام کتاب : استلا (هدیه لی لی بوک به مناسبت عید مبعث)
نویسنده : یان د هارتوگ
مترجم : پرویز دوائی
انتشارات : روزنه کار
زبان : فارسی
فرمت : PDF
حجم : ۲٫۸۲MB
صفحات : ۲۰۶
برای حفظ حق کپیرایت، این کتاب بدون لینک دانلود قرار دادهشدهاست. لطفا اگر قصد فروش کتابهای خود در لیلیبوک را دارید، از طریق فرم تماس با ما با ما در ارتباط باشید.
رمان استلا نوشته یان دِ هارتوگ داستانِ ناخدایِ کانادایی یک یدک کش جنگی به نام دیوید راس در جنگ جهانی دوم است که به قصد کمک به کشتی های آسیب دیده، وارد بندر پلیموث در انگلستان می شود و در آن جا با دختری به نام استلا که یک مهاجر سوئیسی ـ ایتالیایی است، آشنا می گردد. شرح عشق میان این دو، ماجرای این داستان را تشکیل می دهد.
شهرت جهانی هارتوگ، با انتشار "استلا" (که آنرا به انگلیسی نوشت)، شروع شد. اثری که به محض انتشار مورد استقبال شدید خواننده های انگلیسی زبان قرار گرفت و ماه ها در فهرست کتابهای پرفروش روز آمریکا بود.
از استلا چيز زيادي نميدانيم، فقط اينكه او در خانه ای است كه كليدش توسط مرداني كه دريانوردند و به جنگ دريايي مي روند و سرنوشتشان نامعلوم است، دست به دست مي گردد. او به مرداني كه به خانه اش پا مي گذارند، اميد و آرامش مي دهد و آنها در خانه او استرس و ترس از مرگ را فراموش مي كنند، اما به ناگاه در نيمه هاي شب به جنگ احضار شده و ديگر هرگز برنميگردند و در اين بين استلا مي ماند و دنياي غم و اندوه مرگ كساني كه از دست رفته اند. او روزها وشبهایی تلخ تر از مرگ دریانوردان دارد.
آیا استلا واقعا یک زن اثیری است؟ یا جنگ، یا بهتر بگویم اثر جنگ بر تخیل راوی به او این چهره را داده است؟ استلا را سه جور می توان دید. از دید راوی، او زن جوان زیبایی است که در گرماگرم جنگی بی معنی و ویرانگر مالک بهشت کوچکی است در طبقه آخر یک آپارتمان که به شکلی معجزه آسا از ویرانی های جنگ جان سالم به در برده است. هر بار فقط یک مرد به این بهشت راه دارد. با کشته شدن او استلا چند ساعتی برایش عزاداری می کند، بعد بی این که در انتخاب جانشین او کمترین نقشی داشته باشد به سادگی جانشین را با همان شوری که قبلی را دوست داشته در آپارتمان و بسترش می پذیرد. از دید راوی استلا تصویر آرمانی زن است. ترکیبی از معشوقه-مادر، بی هیچ فردیتی، و با عشقی بی قید و شرط که انحصارا نثار مردی می شود که چند روزی کلید بهشت را در اختیار دارد.
از دید گوتسکین، به عنوان نماینده جهان بیرون از حلقه کوچکی که راوی عضوی از آن است، استلا یک روسپی است که مردان را بی توجه به این که که هستند در آپارتمانش می پذیرد. با دید من، استلا زنی است که تنها مردی را که دوست داشته به جنگ باخته است و عشق و مراقبتی را که نمی تواند به او نثار کند، به این رهگذران می بخشد. استلا در واقع هیچیک از این مردان را نمی بیند. دل و ذهن او فقط با آن معشوق یگانه حرف می زند. رفتار استلا سپری است که ذهنش در برابر واقعیت تحمل ناپذیر جنگ و از دست دادن عشق نخستین ساخته است، راهی است برای بقا. صحنه ای که استلا دو مرد را درجای عشق از دست رفته می بیند این توهم زائل می شود و استلا دیگر نمی تواند بازی را ادامه دهد.
«هیچکس نمیتواند ادعا کند در طی جنگ به نقطه و لحظهای رسیده که نترسیده است. این آدم شاید آنقدر به ترس خودش عادت کرده بوده که آنرا به جای احساسی دیگر عوضی گرفته است. عاقل و ذیشعور ماندن مهمتر از آن است که آدم بتواند جواب تیراندازی دشمن را بدهد. حس کردم که دارم به یک حقیقت اساسی نزدیک میشوم. حقیقتی که به من این قدرت را خواهد داد که جنگ را در ارتباطش با تطور بشریت قضاوت کنم. پس از خاتمهی خونریزی جنگها٬ فاتحان به بیماری لاعلاج مغلوبان دچار میشوند. آرمانها و شعارهایی که حین مبارزه با دشمن اینچنین صمیم و مقدس جلوه میکرد آیا عوارض یک جنون مسری نبود٬ عوارض یک کوردلی که ما را از مشاهدهی حقیقت بازمیداشت؟ فاتحان در پایان جنگ بیتردید به همان مرضی دچار میشوند که اکنون در حال مبارزه با آن بودند٬ بدون آنکه قادر به جلوگیری از آن باشند.»
رمانِ استلا، روایت مرد جوانی به نام "دیوید راس" است که برای ناخدایی یک یدککش جنگی وارد بندرگاه "پلیموث" (شهر و بندری در ساحلِ "دوون" در جنوب غربی انگلستان) میشود. دیوید در نخستین دیدار دوست قدیمیش، "کریس فورد" را مییابد. دیوید رموز کار را در هدایت یدککش برای نجات کشتیهای زخمی بزرگ فرا میگیرد و با یک مدیریت توانمند آغاز به کار نموده و مورد اتکا قرار میگیرد. کریس با دختری به نام "استلا" در یک آپارتمان زندگی میکند که کلید یدکیاش را به دیوید میدهد. در واقعهای اتفاقی برای کریس میافتد و دیوید در کشوقوس نبردها و عشق آن دختر به تلاطمات روحی و انتخابها و قضاوتهایی دیگرگونه میرسد.
یک روایت اولشخص از داستانی عاشقانه که دارای راوی پنهانی نیز هست. در پی روایتِ راوی، نگاهی سایهوار از طرف زن مادام روایت را دنبال میکند و مخاطب را تحت تاثیر قرار داده و وادار به واکنش و قضاوت میکند. این نگاه مخاطب بسیار به یک نگاه بیرونی در دل داستان نزدیک است. انگاری یک راوی دیگر هم مشابه مخاطب در داستان وجود دارد و به تدریج تا پایان روایت نزدیک و نزدیکتر میشود. یک روانشناختی ترس که چه در درون آدمی و چه در بیرون وی جاریست و نویسنده هر دو را مورد واکاوی روانشناسانه قرار میدهد و به زیبایی ترس را به مثابهی یک کالبد تجسمی جداگانه میبخشد که حتی جدای از موجودیت انسانی زندگی میکند.
داستان از جنگ میگوید، ولیکن عشقی در سراسر این روایت جاری و مستتر است که جنگ را تحت تاثیر قرار میدهد. یک کهن الگوی زن-مادر که تمامی ناملایمات را درون خویش به التیام میرساند. راوی افسر جوان است، ولیکن قوت و رکن روایت انگاری از آن زن میباشد. زنی که انتخاب نمیکند ولیکن در انتخاب شدن نیز قدرت اجتماعی بسیار فراوانی دارد و تمامی احساساتش را بر مدار صلح میبازد، هرچند به اشتباه مورد قضاوت قرار میگیرد.
روایتی از هراس جنگ که تمامی حواس مخاطب را برای خویش میخواهد ولیکن احساس مخاطب در تقابل با حواسش در دستان زن است. زنی در یک چارچوب مشمول تمامی شناختهای ناقص و قضاوتهای ناآگاهانه که آگاهیاش در یک تجاوز به حریم خصوصیاش رشد مییابد. آگاهییی که از انتخاب شدن به انتخاب کردن آرمانی میانجامد.
در سال 1958 از روی این رمان فیلمی با نام The Key (به فارسی: کلید) به کارگردانی کارول رید (کارگردانِ انگلیسی) و با بازی ویلیام هولدن (در نقشِ دیوید راس)، سوفیا لورن (در نقشِ استلا) و تِرِوور هوارد (در نقشِ کریس فورد) ساخته شد.
رمان "استلا"، چه در قالب داستانی از جنگ جهانی دوم و چه در چارچوب فیلم اقتباس شده از آن، کاریست بینظیر و تکرارناپذیر. "استلا" تلخترین قصه شیرین جنگ بود؛ حکایت زنی که خود و سرنوشتش گویی وقف مردانِ بیسرنوشت جنگ شده بود. زنی که هر دریانورد شوربختی کلید آپارتمانش را به دست می آورد، زندگی خود را بر سر آن می گذاشت یا شاید چون قرار بود زندگیش را بدهد، مزدی شیرین ولی بی سرانجام می گرفت. کدامیک بود؟ هیچکس ندانست و اهمیتی هم نداشت که کدامیک باشد. اما همه می دانستند که تلختر از سرنوشتِ دریانوردان، روزان و شبان استلاست.
• کتاب استلا ترجمه ای است از کتاب Stella (به فارسی: استلا) نوشته یان دِ هارتوگ، نویسنده هلندی که نخستین بار سال 1951 منتشر شد.
زمان: 1941 میلادی
مکان: انگلستان (شهر پلیموث)
در خلال جنگ جهانی دوم، "دیوید راس"، ناخدای کانادایی وارد بندر "پلیموث" در انگلستان میشود. او قصد دارد با قایق یدککش در مأموریت برای کمک به کشتیهائی شرکت کند که توسط هواپیماها و زیردریائیها آلمانی آسیب دیدهاند. ناخدا "کریس فورد" (هوارد) دوست قدیمی راس، او را به آپارتمان کوچکی میبرد که "استلا" مهاجر سوئیسی ـ ایتالیائی در آنجا زندگی میکند. فورد پیش از مرگ قریبالوقوعش، کلید آپارتمان را به راس میدهد. بهزودی نیز راس و استلا در اثر معاشرت بیشتر، دلباخته یکدیگر میشوند و ...
دیدگاه خود را وارد کنید